سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غریب، کسی است که دوستی ندارد . [امام علی علیه السلام ـ در وصیّت خویش به امام حسن علیه السلام ـ]
عشق بی انتها
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
...!

محمد :: چهارشنبه 87/3/15 ساعت 3:55 صبح

همیشه گریه نشانه ی ضعف نیست! گاهی نشانه ی یک بخشش است-گاهی یک فداکاری- گاهی یک ظلم و گاهی هم نمایانگر عظمت یک...عشق


 

………………………….


 

دوری عشق های کوچک را از بین می بره ولی به عشق های بزرگ عظمت میده ،مثل باد که یه شمع را خاموش می کنه ولی شعله های آتش را بزرگ تر میکنه


 

………………………….


 


 

از بهار پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت تازه شکفته ام هنوز نمیدانم از تابستان پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت درگرمای وجودش غرقم نمیدانم از پاییز پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت در هزار رنگ آن باخته ام نمیدانم از زمستان پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت سرد است و بی رنگ


 

…………………………


 

غریبه تو بگو تو با کی هستی ؟غریبه تو بگو دل به کی بستی ؟تو بگو عشقمو به کی سپردی؟رفتیو واسه چی منطزر هستی ؟رفتی با رفتنت قلبمو شکستی! قلب من تنها شدی!؟ خدا هست اره تو میری تنهام میذاری روی عشقم پا میذاری.


 

............................................


 

بس که دیوار دلم کوتاه است ..... هر که از کوچه تنهایی ما میگذرد..... به هوای هوسی هم که شده .... سرکی میکشد و میگذرد


 

............................................


 

ما که می ترسیم از هجرت دوست کاش میدانستیم روزگاری که به هم نزدیکیم چه بهایی دارد کاش می دانستیم حس دلتنگیه هر روز غروب چه دلیلی دارد


 

.............................................


 

میدونی اشک همون یاقوت گرانبهایهکه از عمق وجودت تا چشم قشنگت راه پر پیچ و خمی رو طی می کنه؟و تو مفت و مسلم ان رو از دست میدی؟ وتنها سلاح خانمهاست که هیچ مردی حتی رستم هم طاقت دیدنش رو نداره و با یه قطره اشکت دلش میشکنه؟


 

.............................................


 

من به آمار زمین مشکوکم ؛... اگر این سطح پر از آدم هاست ، پس چرا دل تنهاست... ؟؟؟


 

.............................................


 

تو چشمتون چه قصه هاست نگاهتون چه آشناست اگه بپرسین از دلم میگم گرفتار شماست نگاهتون پیش منه حواستون جای دیگه است خیالتون اینجا که نیست پیش یه رسوای دیگه است نفس نفس تو سینه ام عطر نفس های شماست اگر که قابل بدونین خونه دل جای شماست میمیرم از حسادت دلی که دلدار شماست کاش میدونستم اون کیه که این روزا یار شماست خوشا به حال اون کسی که توی رویای شماست شما گناهی ندارین این روزگاره بی وفاست


 

..............................................


 

احساست روروی من بنویس عصبانیتت روروی من خط خطی کن اشکهاتوبامن پاک کن اگه سردت شد بسوزونم تاگرم بشی فقط منودورننداز


 

..............................................


 

به صدای من کمی گوش بده دل به این خسته ی خاموش بده ببین چی می خونم برای تو ای همه ی هستی من فدای تو، تو و فاصله با هم یکی شدید منو پاهام به رسیدن نا امید کاش می شد می رسیدم تا بدونم تو و فاصله به هم چیا می گین


 

..............................................


 

چه بسیارند کسانی که به هنگام غروب ، از غصه ناپدید شدن آفتاب چنان می گریند که ریزش اشک ها مانع از دیدن ستارگان می شود


 

..............................................


 

من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی


 

............................................


 

چهارشنبه سوری هر آتیشی که دیدی به یاد قلب منم باش آخه از دوریت بدجوری آتیش گرفته


 

............................................


 

اگر عشق هزاران چهره داشته باشد برای من تمامی انها تویی، چرا که من تو را هزاران گونه دوست دارم


 

............................................


 

آنهایی که رنگ پریدگی پاییز را دوست ندارند . نمی فهمند که پاییز همان بهار است که عاشق شده است .


 

............................................


 

 


 

تسخیر یک کشور بزرگ از تسخیر قلب کوچک یک دختر آسانتر است (ناپلئون بناپارت


 

.................................................


 

بهار بهار باز اومده دوباره باز تموم دلها چه بیقراره اما برای من دور ز خونه بهارا هم مثل خزون میمونه


 

.................................................


 

نگو به من بمون نه خواهشی نکن تو را قسم بذار برم دیگه نوازشی نکن با دو تا چشم پر گناه از دلم خواهشی نکن از سر رام برو کنار اشک چشامو در نیار فقط میگم اینو بدون نگو به من دیگه بمون واسه دل شکسته نمونده دیگه راهی واسه این قلب خسته نمونده سر پناهی


 


نوشته های دیگران()

برای تو

محمد :: چهارشنبه 87/3/15 ساعت 3:35 صبح

برای تو....تویی که فقط فقط بایاد تو روزگارم به آرامش می رسد.می خواهم برایت بگویم از این یک ماهی که بی تو گذشت.می خواهم برایت از لبخندهایی که هرگز روی لبهایم ظاهر نشده اند ودر برگریزان زندگی‌‍‍‌‍ راه بودن را گم کرده اند...

مهربانم!می خواهم خود را به دریا بسپارم امواج پریشان دریا مرا به جایی خواهند برد که دیگر هیچ از تو بر زبان نیاورم اما نمی دانم چگونه در آن نا کجا تو را فراموش کنم تنهایم مگذار در میان این واژه های نا مفهوم زندگی.من از چیزهایی که هر لحظه مرا به قعر دریا می برند می ترسم از سایه خود وحتی از سایه دیوارها هم می ترسم و هر چیزی که می خواهند مرا از تو دور کنند به حرفهایم نخند واقعا نمی دانم بی تو ضجه های تلخ بودن را به کدامین سو ببرم وبا مصیبت تنها ماندن را چه کنم.تنها شقایق وجودم!از تو می خواهم فانوست را برایم روشن نگه داری تا هیچ گاه غروب غم انگیزرا به فکر خود نسپارم ولی نمی دانم چرا که هر بار که می خواهم با تمام وجود همچون باد به سویت بشتابم لرزشی سرتاسر وجودم را فرا ...


ادامه مطلب...

نوشته های دیگران()

مرگ حوا

محمد :: چهارشنبه 87/3/15 ساعت 3:33 صبح

 روز مرگ حوا آدمک تنها شد  آد‌‌‌مک غمگین بود آدمک شیدا شد 

 چون که بی حوا شد  روز مرگ حوا یک پرنده جان داد 

 یک سیاهی از عشق زیر پاها جا ماند  آدمک با یک مشت غم و

 غصه برگشت  سوی آن خانه کور !  بی حضور حوا دلکش دل

 که نبود  چند روزی که گذشت....  آدمک عاشق شد !

 رفت سوی "شیرین " همره فرهاد شد !  در غم و قهر نگاه

 شیرین .  بی حضوری سیمین دلکش کوچک شد....  آنقدر

 کوچک و  تنگ که کسی جز لیلی دلکش را نخرید .  آدمک

 مجنون شد !  از برای لیلی کوه و صحرا را دید  از درختی خالی

  برگ سبزی هم چید  آنقدر دور که شد....  دلکش کوچک و

  کوچکتر شد.

  ...سالها در پی سال گذشت....  آدمک دل که ندارد حالا ! 

  جای دل در سینه جاده ای هست به حجم دنیا...  که هزاران

  عابر روز و شب می گذرند از آنجا... دل ما آدمک ها کوچک

  نیست قد یک قطره خدا جا دارد  کاش جای " حوا " اندکی فکر

  خدایی بودیم که دلش تنگ حضور آدم  توی باغی پر گل بین

  گندم هایی است  که غم " حوا " داشت !!!! 


نوشته های دیگران()

رفتن.........

محمد :: چهارشنبه 87/3/15 ساعت 3:30 صبح

 

  هر رفتنی رسیدن نیست ،اما برای رسیدن ،راهی جز رفتن

  نیست.

  زندگی یک آونگ است بین آه و حسرت وتبسم.
 
  گر چه شکوه کردن بیهوده است اما لب از سخن فرو بستن

  نیز آسان نیست.

  میان دو عمل بسیار فرق است ... عملی که لذت آن برود و

  عواقب آن بماند و عملی که زحمت آن برود و پاداش آن بماند.

  بهترین گفتار آنست که با کردار راست آید.

 


نوشته های دیگران()

نیلوفر

محمد :: چهارشنبه 87/3/15 ساعت 3:29 صبح

 

  از مرز خوابی می گذشتم

  سایه تاریک یک نیلوفر

  روی همه این ویرانه فرو افتاده بود 

  کدامین باد بی پروا

  دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد ؟

  در پس درهای شیشه ای رویاها

  در مرداب بی ته آیینه ها

  هر جا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم

  یک نیلوفر روییده بود

  گویی او لحظه لحظه در تهی من می ریخت

  و من در صدای شکفتن او

  لحظه لحظه خودم را می مردم

  بام ایوان فرو می ریزد

  و ساقه نیلوفر بر گرد همه ستونها می پیچد

  کدامین باد بی پروا

  دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد ؟

  نیلوفر رویید

  ساقه اش از ته خواب شفافم سر کشید

  من به رویا بودم

   سیلاب بیداری رسید

  چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم

   نیلوفر به همه زندگی ام پیچیده بود

  در رگهایش من بودم که می دویدم 

  هستی اش درمن ریشه داشت

  همه من بود

  کدامین باد بی پروا

  دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟

 


نوشته های دیگران()

...!

محمد :: چهارشنبه 87/3/15 ساعت 3:22 صبح

 

یک بار خواب دیدن تو... به تمام عمر می‌ارزد پس نگو... نگو که رویای دور از دسترس، خوش نیست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولی دل دریایست... تاب و توانش بیش از اینهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد


براش بنویس دوستت دارم آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره ولی تو بنویس .. تو ... بنویس


تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم


امشب گریه میکنم .گریه میکنم برا تو برای خودم برای تموم اونایی که خواستن گریه کنن نتونستن. برا ی تمام اون چیزی که خواستی ونبودم خواستم وبودی. امشب گریه میکنم به وسعت دریا به وسعت بیشه به وسعت دل عاشق.برای تو...برای تو....و به پاس احترام تمام تحقیرهایی که از دیگران شنیدم وهنوز شکست نخوردم


هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیباى تورا" "هرگز نمى گیرد کسى در قلب من جاى تورا"


با مداد رنگی روزه آمدنت را نقاشی میکنم و جادهایه رفتنت را خط ختی! کسی برایه من نیست. بیا غلط هایه زندگیم را به من بگو و زیره اشتباهتم را خط بکش.بودنت مثله دریایی مرا در بر میگیرد آنجا که تو هستی،مهیها هم نمیتوانند بییند چه رسد به من..............................!!! کدام صبح میایی؟ کدام چمدن ماله تست؟ کدام دست ترا به من میرساند؟کدام رز ماله من میشوی؟بیا که درده دلم را فقط تو میفهمی


نمی نویسم ..... چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی حرف نمی زنم .... چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی نگاهت نمی کنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی صدایت نمی زنم ..... زیرا اشک های من برای تو بی فایده است فقط می خندم ...... چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام


عشق بین دو نفر این نیست که هر دو زیر باران خیس شوند عشق آن است که یکی چتر شود برای دیگر... و دیگری هیچگاه نفهمد که چرا خیس نشود


اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد، دل می گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،از نگاش نفهمیدم که دروغه وهوسه، غصه خوردن نداره ،گریه کردن نداره، به یه قلب بی وفا دل سپردن نداره، آخر قصه چی شد، قلب اون مال کی شد اون که از من پر گرفت چی می خواستیم وچی شد، اونی که مال تو بود اگه لایق تو بود تورو تنها نمی ذاشت، با خودت جا نمی ذاشت... اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد


صدای چک چک اشکهایت را از پشت دیوار زمان می شنوم و می شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ‌، برای ستاره ها ساز دلتنگی می زنی و من می شنوم می شنوم هیاهوی زمانه را که تو را از پریدن و پرکشیدن باز می دارد آه ، ای شکوه بی پایان ای طنین شور انگیر من می شنوم به آسمان بگو که من می شکنم ! هر آنچه تو را شکسته و می شنوم هر آنچه در سکوت تو نهفته


شب را دوست دارام بخاطر سکوتش سکوت را دوست دارم بخاطر آرامشش آرامش را دوست دارم بخاطر بودنش در تنهایی تنهایی را دوست دارم بخاطر بودنش در عشق و عشق را دوست دارم بخاطر دوست داشتنش


گفت بنویس گفتم با چه بنویسم قلم ندارم گفت با استخوانت بنویس گفتم مرکب ندارم با چه بنویسم گفت با خونت بنویس گفتم ورق ندارم بر روی چه بنویسم گفت بر روی قلبت بنویس گفتم چه بنویسم گفت بنویس دوست دارم


کاش می دیدم چیست آنچه از کلام تو تا عمق وجودم جاریست! صدای قلب تو را ،پشت آن حصار بلند همیشه می شنوم من در آن لحظه که صدای موسیقی احساس تو را می شنوم برگ خشکیده ی ایمان را در پنجه باد رقص شیطانی خواهش را در آتش سبز! نور پنهانی بخشش را در چشمه ی مهر می بینم..... کاش می گفتی چیست آنچه از کلام تو ، تا عمق وجودم جاریست


وقتی که گریه کردیم گفتن بچه است................. وقتی که خندیدیم گفتن دیونه است.................. وقتی که جدی بودیم گفتن مغروره............................. وقتی که شوخی کردیم گفتن سنگین باش............................. وقتی که حرف زدیم گفتن پر حرفه................................................... وقتی که ساکت شدیم گفتن عاشقه................................................... حالا ام که عاشقیم می گن گناه


سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی..... گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی..... گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه باران زده


دیدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زیر باران پوسید
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود


فرشتگان روزی از خدا پرسیدند : بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را دیگر چرا آفریدی؟ خداوند گفت : غم را بخاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من که خوب می شناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی افتد


همیشه سعی کن با کسی دوست شوی که دلش بزرگ باشد.چون خودت را برای ورود به قلبش کوچک نکنی.


من به دنبال کسی میگردم که غمش را با من تقسیم کند من دلم را با او و پس از آن هر دو با هم به تماشای بهار برویم.


دلم غمگین نگام ابری چشام بارون صدام ابری طلوع عشق من بی رنگ غروب گریه هام ابری منو دلتنگیه گریه به روی شونه های تو می شم بارون دلتنگی می بارم ازچشای تو نمی خوام بی تودنیارو باگل ها وباگلدون هاش نمی خوام بی توفردارو باتابستون هازمستون هاش


اگه یه روز نشه که دیگه با تو باشم
برات می نویسم خدا نخواست ما با هم باشیم
ولی بدون اون روز روزه مرگ عشق منه


قد ??? تا قابلمه با هرچی لب تو عالمه می بوسمت قبل همه. به شرطی که بهم بگی دوست دارم یه عالمه. حالا دوسم داری یه عالمه؟


برو زیر بارون دست تو باز کن .به تعداد قطرههای بارونی که گرفتی دوستم داری و به تعداد قطرههایی که نگرفتی دوست دارم


انگار ولگرد شده بودم به جستجوی نشانی ات به تمام جهان سر زدم اما نبودی به دور رفتم حتی به سرزمین خوشبختی در افسانه های پدربزرگ که حقیقت نداشت هیچ کس نبود انگار تو هم ولگرد شده بودی


نظر دبیران در مورد عشق: دبیر دینی:عشق یک موهبت الهی است. دبیر ورزش:عشق تنها توپی است که اوت نمی شود. دبیر شیمی:عشق تنها اسیدی است که به قلب صدمه نمی زند. دبیر اقتصاد:عشق تنها کالایی است که از خارج وارد نمی شود. دبیر ادبیات:عشق باید مانند عشق لیلی ومجنون محور نظامی داشته باشد. دبیر جغرافی:عشق از فراز کوه های آسیا تیری است که بر قلب می نشیند. دبیر زیست:عشق یک نوع بیماری است که میکروب آن از چشم وارد میشود


هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم


برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش . برای عشق خودت باش ولی خوب باش


 

فراموش مکن تا باران نباشد رنگین کمان نیست تا تلخی نباشد شیرینی نیست و گاهی همین دشواری هاست که از ما انسانی نیرومند تر و شایسته تر می سازد خواهی دید ، آ ری خورشید بار دیگر درخشیدن آغاز می کند


وقتی با 1 انگشت به سمت کسی اشاره می کنی و مسخرش میکنی اگه خوب به دستت دقت کنی 3 تا انگشتت به سمت خودته

 


نوشته های دیگران()

دادگاه عشق

محمد :: چهارشنبه 87/3/15 ساعت 3:19 صبح

در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود. وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان . قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شدم به تنهایی و مرگ . کنار چوبیه دار از من خواستند تا اخرین خواسته ام را بگویم و ومن گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم smilie

افسوس..آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمانی که دوستامان ندارند لجبازی می کنیم وبعد..........برای آنچه از دست رفته آه می کشیمsmilie


نوشته های دیگران()

<   <<   6      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

!
من نیستم تا بدانم کیستم
قسم نخور
عشق یعنی
دیگر چه می خواهی
دلداده عاشق
خواب
پایان عشق
لحظه عشق
عشق یعنی
رویا
دوست بهانه دوستی
خوشه های عشق
تو مثل...
بوسه
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
عشق بی انتها
محمد
Link to Us!

عشق بی انتها

Hit
مجوع بازدیدها: 32069 بازدید

امروز: 1 بازدید

دیروز: 8 بازدید

Day Links
خر تو خر [23]
عامل نا شناخته [24]
عشق [28]
[آرشیو(3)]


Archive


تنهایی
...!
خر تو خر

LOGO LISTS


In yahoo

یــــاهـو

Submit mail