من که عمرم را به پایت ریختم، زندگیها را به پایت ریختم
ای تو دیروز منو امروز من، من که فردا را به پایت ریختم
دیگر چه می خواهی دیگر چه می خواهی
من که با خوب و بد تو ساختم، آبرویم را به خاک انداختم
در سفر تا هفت شهر عشق تو، من که مرزی تا جنون نشناختم
دیگر چه می خواهی دیگر چه می خواهی
من که همچون بت پرستیدم تو را، هر کجا رفتم فقط دیدم تو را
با تمام گریه هام از دست تو، می شکستم بغض و خندیدم تو را
پس چرا آزردنم را دوست داری،حسرت و غم خوردنم را دوست داری
مثل من هرگز کسی عاشق نبوده، سوختن از عشق را لایق نبوده
از تو ام بر آتش و خاموشم از تو، تا نگویی در وفا صادق نبوده
هر چه می سوزم تو می گویی کم است، قصه ام ورد تمام عالم است
هر چه را می خواستی، از من به دست آورده ای
مرگ غرورم بس نبود، که قصد جانم کرده ای
من که دنیا را به پایت ریختم، زندگیها را به پایت ریختم
دیگر چه می خواهی دیگر چه می خواهی
نوشته های دیگران()